خوراکی هایی از جنس اندیشه

خوراکی هایی از جنس اندیشه

گفتار ها،داستان ها و نوشته های حکیمانه
خوراکی هایی از جنس اندیشه

خوراکی هایی از جنس اندیشه

گفتار ها،داستان ها و نوشته های حکیمانه

پنجره های خانه ما...

یک زوج جوان برای زندگی در منزل جدید خود نقل مکان کردند. صبح روز بعد در حالی که مشغول صرف صبحانه بودند، همسر آن مرد دید که زن همسایه مشغول پهن کردن لباس ها در حیاط خانه خود می باشد. بلا فاصله به همسر خود گفت: این خانم در حال پهن کردن لباس های کثیف می باشد! انگار واقعا نمی داند چگونه باید لباس ها را تمیز بشوید! چه بسا که باید از مایه شوینده بهتری باید استفاده کند!

همسرش نگاهی به بیرون افکند و چیزی نگفت. و این ماجرا هر روز که زن همسایه رخت پهن می کرد ادامه داشت!

بعد از مدتی خانمش با دیدن لباسهای تمیز روی ریسمان همسایه شگفت زده شد و به او گفت: نگاه کن! زن همسایه بلد شده که چگونه لباس ها را تمیز بشوید! نمی دانم چه کسی این کار را به او یاد داده است!

همسرش در پاسخ گفت: امروز صبح زود بیدار شدم و شیشه های پنجره را تمیز کردم!

این داستان زندگی ماست! ما عادت داریم آدمها را از پشت عینکی که به چشم خود زده ایم نگاه کنیم. قبل از اینکه در باره کسی به تحلیل و انتقاد و قضاوت بپردازیم، بهتر است از خود این سوال را بپرسیم که آیا می توانیم  این فرد را ورای عینکی که به چشم خود زده ایم نگاه کنیم؟ فکر کرده ایم اگر روزی تصمیم بگیریم عینک های قضاوت و داوری  که بر چشم خود زده ایم را تمیز کنیم و یا برداریم، چقدر عشق و محبت بر روابط ما حاکم گردیده و زندگی زیبا تر و سالم تر می شود؟

شاد باشید.

قرار کافی شاپ با خدا...

این نوشته را برای خودم و همه کسانی که خود را غرق در مشکلات، مصائب، عذاب وجدان ، گناه، سختی در تصمیم گیری و درها را به روی خود بسته می بینند و یا احساس تنهایی و دوری از خدا می کنند به اشتراک می گذارم.

پرفسور عباس میراخور که از مطرح ترین اقتصاددان هایی هستند که به حق بیشترین قلم را در حوزه اقتصاد اسلامی زده اند (بیش از یکصد مقاله و نزدیک به ده جلد کتاب مفید) و در حوزه اجرایی سمتی به بالایی ریاست هیات اجرایی صندوق بین المللی پول را در کارنامه درخشان زندگی خود دارند و در حال حاضر کشور مالزی در طراحی زیر ساخت های فکری مالی اسلامی از این دانشمند بزرگ به خوبی ایده های فکری و و عملیاتی می گیرد،  وقتی از ایشان پرسیدم در شرایط بحرانی -که در دو سطر اول این نوشته وصف گردید- چه باید کرد، حرف های بسیار بیدار کننده و الهام بخشی را گفتند که به صورت اجمالی به آن اشاره می کنم.

ایشان در جایی که مشغول به کار بوده اند، جمعه ها با تعدادی از مسلمانان همانجا در واشینگتن به اقامه نماز جمعه می پرداخته اند و خود استاد هر دفعه که خطیبی برای نماز آماده نبوده است، به خواندن خطبه می پرداخته اند (غالبا به صورت نوبتی هر کس برای جمعه خطبه آماده می کرده و در صورت آماده نبودن، خود استاد ،در لحظه، به ایراد خطبه می پرداخته اند). جوانی دارای دکتری اقتصاد از بنگلادش که در بانک جهانی مشغول کار بوده است و از دوستان و شاگردان استاد نیز بوده است،  چند ماهی در نمازها و اجتماعات مذهبی حضور نمی یابند و به قولی غیبت می کنند. تا اینکه روزی ایشان به استاد مراجعه کرده و دلیل غیبت خود را بیان می کنند. به صورت مفصل برای استاد از شرایطی که برایش (بین او و یک خانم) اتفاق افتاده تعریف می کند و از استاد طلب کمک فکری و مشورت می کند. استاد بزرگوار به او می گوید من راهی پیش پای تو می گذارم اما یک شرط دارد و آن اینکه حتما باید به این راهکار عمل کنی. جوان اصرار می کند که به هر نحوی باشد راهکار استاد را اجرا می کند و قول می دهد. استاد پس از اطمینان از اینکه آقای اقتصاد دان به قولش عمل خواهد کرد به او می گوید:

فردا (یک روز) صبح به کافی شاپ (که متعلق به خانواده جوان بوده) می روی و اول وقت 2 تا قهوه سفارش می دهی! یکی برای خودت و یکی هم برای خداوند متعال. خیلی مرتب و با جدیت یکی از قهوه ها را جلو خدا و یکی هم جلو خودت می گذاری و حالا شروع می کنی هر چه را برای من گفتی را بلند بلند (نه در دلت) عین همین حالت که برای من تعریف کردی برای خدا  نیز می گویی. اگر چه که او همه عملکرد و فکر تو را می داند و حتی اگر هیچ چیزی هم نگویی اوکه  از رگ گردن به تو نزدیکتر است همه چیز را مطلقا و به تمام می داند، باز هم با صدا تعریف کن. چرا؟ تا او را لمس کنی و حس کنی که واقعا روبروی تو نشسته (که همینجور هم هست) و سراپا دارد به حرفهای تو گوش می کند. استاد به حدیثی از امام صادق(ع) اشاره کردند که می فرماید: "اسرارت را از کسی که می داند (خدا) و به تو رحم می کند به کسی و یا کسانی که با دانستن آن اسرار به تو رحم نخواهند کرد، مگو"! خلاصه آن جوان پس از آن دیدار طبق قولی که داده بود، به نسخه استاد عمل کرده و چند روز بعد طی تماسی که با استاد می گیرد در حالی که گریه به او امان نمی داده خبر می دهد که زندگی او از این رو به آن رو شده و همه چیز ما فوق تصور او حل شده است.

پرفسور میراخور در ادامه حرف های خود به این نکته اشاره کردند که باید با خدا رفیق شد و باید از او درخواست کرد و از او طلبید. تنها راه نجات دوستی و رفاقت با خداست.

نسخه فوق، راهگشا و حلال همه مشکلات و باز کننده همه گره هاست. مشکل، فراموش کردن خدا و دوری از او و بی امان رفتن در بیراهه و جایگزین کردن خدایان و بت ها  (پول، مقام، شهرت، تکیه به خلق خدا،...) به جای اوست!  بهترین و بی منت ترین و بی درد سر ترین و آسان ترین راه، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با خداست. او عاشق ماست و همیشه به فکر ما و هوادار ماست. باید از شرک و بت هاو بت پرستی به در آمده و راه امید و توکل محض و خدا دوستی و خدا پرستی را در پیش گرفت...  

   

 

شما مصداق بارز "خسرالدنیا و الآخرة" هستید!

مرحوم آیت الله العضمی میر سید علی یثربی (ره) –متوفی 1338 هجری شمسی - که در زمان آیت الله العظمی بروجردی (ره) مورد وثوق و اعتماد ایشان بودند و مراجع نام آوری را تربیت کردند، مریدان زیادی در کاشان و سایر شهرهای ایران داشتند.

روزی یکی از روستاییان اطراف کاشان با مرکب و هدایایی از قبیل هندوانه و خربزه و نان و ...برای دیدن و عرض ادب به منزل ایشان می روند. پس از انتظار و موفقیت در دیدن ایشان، روستایی ساده دل از فرط خوشحالی شروع  می کند به مدح و ستایش آقا. بنده خدا زبانش می گیرد و با صدای بلند می گوید: خدا شما را حفظ کند، شما مصداق بارز "خسرالدنیا و الآخرة" هستید! مریدان حاضر از این حرف برآشفته گشته و در صدد جمع و جور کردن اوضاع بر می آیند که آقا با دست همه را به آرامش دعوت کرده و شروع به گریستن می کند! اطرافیان از اینکه خاطر آقا مکدر گشته آشفته تر می شوند تا اینکه ایشان به سخن آمده و می گوید: خداوند یکی از بندگان پاک و بی آلایشش را مامور کرده تا از زبان او پیامش را به من برساند که تو در دنیا و آخرت خاسری و ضرر کرده ای...! 

تا زمانی که هنوز نشنیده ای و مطمئن نشده ای..."As Long As You Have Not Heard"


پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) فرمودند که خداوند متعال به حضرت موسی (ع) فرمودند:

 

من پنج حقیقت را به تو می آموزم که ستونهای دین جهانی را تشکیل می دهند:

 

 1. تا زمانی که نشنیده ای سلطنت من به پایان رسیده است، عبادت مرا ترک مکن! 

 

2. تا زمانی که از پایان یافتن و ته کشیدن خزانه من با خبرنشده ای، نگران آذوقه و معاش خودت نباش! 

 

3. تا زمانی که نشنیده ای دشمن انسانیت (شیطان) مغلوب گشته است، هیچ گاه خودت را معاف از حمله غافلگیرانه او مپندار و از مخالفت و مبارزه با شیطان دست مکش! 

 

4. تا زمانی که به گوش تو نرسیده است که من تمامی گناهان گذشته، حال و آینده تو را نبخشیده ام، سایر بندگان مرا (نسبت به ارتکاب گناه) سرزنش مکن!

 

5. تا زمانی که هنوز وارد بهشت من نشده ای، احساس مکن که آزمایش کردن تو به پایان رسیده است! 

 

 منبع: 101 الماس - مجموعه احادیث پیامبر اسلام

 

Allah Most High Revealed to the noble Moses, may peace be upon him:

 

I will teach you five truths that are the pillars of universal religion. 

1. As long as you have not heard that My Kingdom has ceased, do not abandon obedience to Me. 

2. As long as you have not learned that My Treasures are exhausted, do not be concerned about your sustenance. 

3. As long as you have not heard the enemy of humanity has been defeated, do not feel exempt from surprise attack and do not cease to oppose Satan. 

4. As long as you have not heard that I have forgiven all your actions of past, present, and future, do not be critical of My other servants. 

5. As long as you have not yet entered My Paradise, do not feel that My testing of you has come to an end.

 

From 101 Diamonds: from the Oral Tradition of the Glorious Messenger Muhammad PBUH