خوراکی هایی از جنس اندیشه

خوراکی هایی از جنس اندیشه

گفتار ها،داستان ها و نوشته های حکیمانه
خوراکی هایی از جنس اندیشه

خوراکی هایی از جنس اندیشه

گفتار ها،داستان ها و نوشته های حکیمانه

داستان یک میلیون قورباغه

یک کشاورز چینی وارد شهر شد و به صاحب  رستورانی  گفت که اگه مایل باشه می تونه یک میلیون قورباغه  براش بیاره. صاحب رستوران شکه شد و ازش پرسید این همه قورباغه رو از کجا می خواد بیاره! 

  

کشاورز پاسخ داد: نزدیک خونه من یه حوضچه هست که پر قورباغست...میلیون ها قورباغه! همشون کل شب رو قور قور می کنند و منم دارم از دستشون دیوونه می شم!

 

پس صاحب رستوران و کشاورز توافق کردند که کشاورز به صورت هفتگی، هر دفعه پونصد قورباغه تحویل رستوران بده.

 

هفته اول که شد، کشاورز با حالتی خجالت زده و شرمنده به رستوران رفت ...در حالی که دو تا قورباغه لاغر مردنی و استخونی با خودش آورده بود.

 

صاحب رستوران: خوب...بقیه قورباغه ها کجان؟

 

 کشاورز: اشتباه کردم! فقط همین دو تا قورباغه توی حوضچه بودند. اما مطمئنا خیلی سر و صدا می کردند!

 

 

 

هر وقت می شنوی که یکی ازت انتقاد می کنه، مسخره می کنه، پشت سرت حرف می زنه، یادت باشه که احتمالا داستان همون قورباغه های پر سر و صداست. همچنین یادت باشه که مشکلات در تاریکی ، توهمات ، تخیلات، تنها با خود فکر کردن ها و ... بزرگتر به نظر می رسند.  آیا تا به حال شده که شب روی تختت دراز بکشی و نگران چیزایی باشی که مثل قور قوریک میلیون قورباغه به تو هجوم میارن؟  خوشبختانه وقتی صبح میشه  و هوا روشن می شه، به موضوع که از نزدیک نگاه می کنی ، از اینکه کل سر و صدا ها هیچ پایه و مبنایی نداشته متعجب می شی! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.