مرنج و مرنجان

آخوند ملا علی همدانی که از علمای طراز اول همدان بود، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. حاج

شیخ حسنعلی می فرماید:

"مرنج و مرنجان" 

درسی از کبوترها

طی آزمایشی کبوتر ها در دو قفس قرار داده شدند که در هر یک از قفس ها یک دکمه سبز و یک دکمه قرمز تعبیه شده بود. در یک قفس، اگر کبوترها به دکمه سبز نوک می زدند، از آن فورا غذا بیرون می آمد در حالی که در قفس دیگر، دکمه سبز گاه گاهی شانسی غذا می داد و این کار نیاز به تلاش و استقامت داشت. البته دکمه قرمز در هر دو قفس هیچ چیزی نمی دادو هر دو دسته کبوتر ها خیلی سریع از روی تجربه آموختند که باید بی خیال دکمه قرمز شده و اینکه چگونه باید غذا را با نوک زدن به دکمه سبز بدست آورند. مشکل زمانی آغاز شد که کبوتر های قفسی که در آن با نوک زدن به دکمه سبز به راحتی غذا بدست می آوردند را به قفس دیگر منتقل کردند.  این کبوترها نتوانستند با محیط و شرایط جدید خود را تطبیق بدهند و با شکست روبرو شدند. آنها به هر چیز که می دیدند نوک می زدند و سر خود را وحشیانه به قفس می کوبیدند. 

میهمان خدا و میزبان خدا

" وسوسه شیطان دائمی و پیوسته هست پس ذکر و تذکر هم باید دائمی و پیوسته باشد."

انسان مسافر است و مهاجر وهر مسافر تلاش می کند که کوتاه ترین راه را انتحاب کند که زود تر به مقصد برسد. آنها که باور کردند مرگ آخر راه و پوسیدن نیست بلکه از پوست به در آمدن است، مرگ ماندن در طبیعت نیست بلگه گذر از آن است، با خود می گویند برای من که مسافرم، نزدیکترین راه به مقصد چیست؟ از طرف دیگر راه های فراوانی برای دیدار خداست چرا که بنا به وعده الهی "کسانی که در راه ما تلاش کنند راه ها را به آنها نشان می دهیم (عنکبوت – 69)" پس قهرا و قطعا نزدیک ترین راه را هم به ما نشان داده است چه اینکه فرمود در میان کسانی که در راه درست (اصحاب المیمنه) حرکت می کنند، مقربان و کسانی که نزدیکترین فاصله را با مقصد دارند هم هستند.

کسب و کار یا کار و کسب؟

ما اول کار می کنیم بعد کسب می کنیم. برای کسب گرما از شومینه باید هیزم ریخت. گرمای بیشتر می خواهی، هیزم بیشتر بریز. پس درست تر اینست که بگوییم کار و کسب. کلمه کسب و کار یعنی اول پول بعدا کار! تا پول ندهید من کاری نمی کنم! به یاد داشته باشیم کلمات و عبارات یک جامعه بر آمده از سبک زندگی رایج آن جامعه است. به طور کلی یک اصل می گوید: کاری را انجام بده که عاشق آن هستی و عاشق کاری باش که در حال انجام آن هستی. این راز موفقیت در کار می باشد.  

مکاشفه تکان دهنده شیخ بهایی

روزى شیخ بهائى به دیدار شخصى که از اهل معرفت و بصیرت بود و در کنار یک قبرستان در اصفهان منزل داشت مى رود. شیخ بهائى به دوستش مى فرماید:  دیروز در این قبرستان کنار خانه شما امر عجیبى را دیدم که جماعتى میتى را در گوشه اى از این گورستان دفن کردند، پس از چند ساعت که گذشت و همه از قبرستان خارج شدند، بوى بسیار خوش و معطرى به مشام من خورد که با عطرهاى دنیا قابل قیاس نبود، بسیار تعجب کردم که این بوى عطر از کجاست ؟