خوراکی هایی از جنس اندیشه

خوراکی هایی از جنس اندیشه

گفتار ها،داستان ها و نوشته های حکیمانه
خوراکی هایی از جنس اندیشه

خوراکی هایی از جنس اندیشه

گفتار ها،داستان ها و نوشته های حکیمانه

دوازده آیه از تورات ....

حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود:

دوازده آیه از تورات انتخاب کردم و به عربی ترجمه کردم و هر روز سه مرتبه در آنها می‌نگرم:

1. ای فرزند آدم! از هیچ سلطانی مترس تا زمانی که سلطنت من بر تو پایدار است و سلطنت من بر تو ابدی‌ست.

2.  ای فرزند آدم! تا مرا می‌یابی با دیگری انس مگیر که خزانه‌های من همیشه مملو است.

3.  ای فرزند آدم! تا مرا می یابی با کسی طرح الفت نینداز که هر وقت مرا بخواهی به تو نزدیک و با تو مهربانم.

4.  ای فرزند آدم ! همانا من تو را دوست دارم پس تو هم مرا دوست بدار

5.  ای فرزند آدم! تا از پل صراط نگذشته‌ای از قهر من ایمن مباش

6. ای فرزند آدم! همه چیزها را برای تو آفریدم و تو را برای خودم در حالی که تو از من می‌گریزی؟

7. ای فرزند آدم! ترا از خاک سپس از نطفه آنگاه از مضغه آفریدم و در خلقت تو در نماندم. آیا از فراهم کردن گرده نانی که می‌خوری در می‌مانم؟

8. ای فرزند آدم! به خاطر خود بر من غضب می‌کنی و به خاطر من بر خود خشم نمی‌گیری؟

9. ای فرزند آدم! تکلیف‌های من برعهده توست و رزق تو برعهده من، اگر تو در تکالیف من با من مخالفت کنی، من در روزی تو با تو مخالفت نمی‌کنم.

10. ای فرزند آدم! همه تو را برای خودشان می‌خواهند و من تو را برای خودت، از من مگریز

11. ای فرزند آدم! روزی فردا را از من مطالبه نکن همان طور که من عمل فردا را از تو مطالبه نمی‌کنم.

12. ای فرزند آدم! اگر به آنچه قسمت تو کردم راضی شوی روح و جسمت را آسوده می‌کنم و ستوده باشی و اگر ناراضی شوی دنیا را بر سرت مسلط می‌کنم تا چون آهوی بیابان بدنبالش بدوی و جز به مقدار روزی نیابی و دچار نکوهش گردی.

المواعظ العددیه، الباب الثانی عشر، الفصل الثانی ص ۲۵۵

به نقل از کتاب گنج حکمت علی رضایی 

«پیداکردن یک دوست در یک تجارت بهتر از پایه‌گذاری یک تجارت براساس رابطه دوستانه است. » راکفلر بنیانگذار استاندارد Oil

درسها:

  1. تمرکز افکار، منابع، نیروها بر روی هدف مشخص و ارزشمند و دست یافتنی عامل مهم موفقیت در هرکاری است.
  2. پیداکردن کار از طریق رابطه دوستی لزوماً منجر به حصول دستاوردهای بزرگ نمی‌شود.
  3. پیداکردن کار بواسطه لیاقت و پشتکار و بدون واسطه دوست و پارتی میتواند به حصول دستاوردهای بزرگ و شکوفایی استعدادها و خلاقیتها و شناخت راههای مختلف پیشرفت منجر شود.
  4. «برای موفقیت، زندگی خود را به اهداف بزرگ پیوند بزنید تا به آدمها» آلبرت انیشتن
  5. تفکیک کار از رابطه دوستانه موجب افزایش ضریب موفقیت در کار میگردد.
  6. دوست و شریک تجاری میتواند عامل هم‌افزایی و چند برابرشدن نتایج تجارت گردد.
امیرعباس زینت بخش 

انسان یک معبد است...

انسان یک معبد است اما از بیرون فقط می توانی دیوارهای این معبد را ببینی. بسیار عجیب است که نه فقط دیگران از بیرون بر تو می نگرند، بلکه تو نیز خودت را از بیرون می بینی! به آیینه می نگری تا چهره ات را پیدا کنی. به چشمان مردم می نگری تا تصویرت را ببینی. به مردم گوش می دهی تا بدانی کیستی – آیا خوبی یا بد. خوش اخلاق هستی یا بد اخلاق. گناهکاری یا بی گناه. به راستی عجیب است، زیرا ما خودمان را از درون نمی شناسیم. نیازی به هیچ آیینه ای نداریم. نیازی نیست که بنظر دیگران متکی باشیم، دیگران نمی توانند در مورد خدای درون چیزی بگویند. در کانون وجود خود بنشین و شروع به تماشا کن تا حیران شوی: بدن تو فقط یک معبد است. خدا در درون توست و هیچ راهی برای یافتن آن از بیرون نیست. نیازی هم نیست که آنرا از بیرون بیابی. وقتی خدای درونت را بیابی، آنرا در دیگران نیز خواهی یافت. در خواهی یافت که آنان نیز معبد هستند و باید خدایی در آنان وجود داشته باشد، زیرا آنان زنده اند و زندگی همان خداست. خدا را در همه جا خواهی یافت. در درختان، در حیوانها. به هرجا بنگری خدا را خواهی دید. هر جا زندگی باشد خدا هم خواهد بود. همه هستی معبد خدا خواهد شد. 

دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی

پنجره های خانه ما...

یک زوج جوان برای زندگی در منزل جدید خود نقل مکان کردند. صبح روز بعد در حالی که مشغول صرف صبحانه بودند، همسر آن مرد دید که زن همسایه مشغول پهن کردن لباس ها در حیاط خانه خود می باشد. بلا فاصله به همسر خود گفت: این خانم در حال پهن کردن لباس های کثیف می باشد! انگار واقعا نمی داند چگونه باید لباس ها را تمیز بشوید! چه بسا که باید از مایه شوینده بهتری باید استفاده کند!

همسرش نگاهی به بیرون افکند و چیزی نگفت. و این ماجرا هر روز که زن همسایه رخت پهن می کرد ادامه داشت!

بعد از مدتی خانمش با دیدن لباسهای تمیز روی ریسمان همسایه شگفت زده شد و به او گفت: نگاه کن! زن همسایه بلد شده که چگونه لباس ها را تمیز بشوید! نمی دانم چه کسی این کار را به او یاد داده است!

همسرش در پاسخ گفت: امروز صبح زود بیدار شدم و شیشه های پنجره را تمیز کردم!

این داستان زندگی ماست! ما عادت داریم آدمها را از پشت عینکی که به چشم خود زده ایم نگاه کنیم. قبل از اینکه در باره کسی به تحلیل و انتقاد و قضاوت بپردازیم، بهتر است از خود این سوال را بپرسیم که آیا می توانیم  این فرد را ورای عینکی که به چشم خود زده ایم نگاه کنیم؟ فکر کرده ایم اگر روزی تصمیم بگیریم عینک های قضاوت و داوری  که بر چشم خود زده ایم را تمیز کنیم و یا برداریم، چقدر عشق و محبت بر روابط ما حاکم گردیده و زندگی زیبا تر و سالم تر می شود؟

شاد باشید.

قرار کافی شاپ با خدا...

این نوشته را برای خودم و همه کسانی که خود را غرق در مشکلات، مصائب، عذاب وجدان ، گناه، سختی در تصمیم گیری و درها را به روی خود بسته می بینند و یا احساس تنهایی و دوری از خدا می کنند به اشتراک می گذارم.

پرفسور عباس میراخور که از مطرح ترین اقتصاددان هایی هستند که به حق بیشترین قلم را در حوزه اقتصاد اسلامی زده اند (بیش از یکصد مقاله و نزدیک به ده جلد کتاب مفید) و در حوزه اجرایی سمتی به بالایی ریاست هیات اجرایی صندوق بین المللی پول را در کارنامه درخشان زندگی خود دارند و در حال حاضر کشور مالزی در طراحی زیر ساخت های فکری مالی اسلامی از این دانشمند بزرگ به خوبی ایده های فکری و و عملیاتی می گیرد،  وقتی از ایشان پرسیدم در شرایط بحرانی -که در دو سطر اول این نوشته وصف گردید- چه باید کرد، حرف های بسیار بیدار کننده و الهام بخشی را گفتند که به صورت اجمالی به آن اشاره می کنم.

ایشان در جایی که مشغول به کار بوده اند، جمعه ها با تعدادی از مسلمانان همانجا در واشینگتن به اقامه نماز جمعه می پرداخته اند و خود استاد هر دفعه که خطیبی برای نماز آماده نبوده است، به خواندن خطبه می پرداخته اند (غالبا به صورت نوبتی هر کس برای جمعه خطبه آماده می کرده و در صورت آماده نبودن، خود استاد ،در لحظه، به ایراد خطبه می پرداخته اند). جوانی دارای دکتری اقتصاد از بنگلادش که در بانک جهانی مشغول کار بوده است و از دوستان و شاگردان استاد نیز بوده است،  چند ماهی در نمازها و اجتماعات مذهبی حضور نمی یابند و به قولی غیبت می کنند. تا اینکه روزی ایشان به استاد مراجعه کرده و دلیل غیبت خود را بیان می کنند. به صورت مفصل برای استاد از شرایطی که برایش (بین او و یک خانم) اتفاق افتاده تعریف می کند و از استاد طلب کمک فکری و مشورت می کند. استاد بزرگوار به او می گوید من راهی پیش پای تو می گذارم اما یک شرط دارد و آن اینکه حتما باید به این راهکار عمل کنی. جوان اصرار می کند که به هر نحوی باشد راهکار استاد را اجرا می کند و قول می دهد. استاد پس از اطمینان از اینکه آقای اقتصاد دان به قولش عمل خواهد کرد به او می گوید:

فردا (یک روز) صبح به کافی شاپ (که متعلق به خانواده جوان بوده) می روی و اول وقت 2 تا قهوه سفارش می دهی! یکی برای خودت و یکی هم برای خداوند متعال. خیلی مرتب و با جدیت یکی از قهوه ها را جلو خدا و یکی هم جلو خودت می گذاری و حالا شروع می کنی هر چه را برای من گفتی را بلند بلند (نه در دلت) عین همین حالت که برای من تعریف کردی برای خدا  نیز می گویی. اگر چه که او همه عملکرد و فکر تو را می داند و حتی اگر هیچ چیزی هم نگویی اوکه  از رگ گردن به تو نزدیکتر است همه چیز را مطلقا و به تمام می داند، باز هم با صدا تعریف کن. چرا؟ تا او را لمس کنی و حس کنی که واقعا روبروی تو نشسته (که همینجور هم هست) و سراپا دارد به حرفهای تو گوش می کند. استاد به حدیثی از امام صادق(ع) اشاره کردند که می فرماید: "اسرارت را از کسی که می داند (خدا) و به تو رحم می کند به کسی و یا کسانی که با دانستن آن اسرار به تو رحم نخواهند کرد، مگو"! خلاصه آن جوان پس از آن دیدار طبق قولی که داده بود، به نسخه استاد عمل کرده و چند روز بعد طی تماسی که با استاد می گیرد در حالی که گریه به او امان نمی داده خبر می دهد که زندگی او از این رو به آن رو شده و همه چیز ما فوق تصور او حل شده است.

پرفسور میراخور در ادامه حرف های خود به این نکته اشاره کردند که باید با خدا رفیق شد و باید از او درخواست کرد و از او طلبید. تنها راه نجات دوستی و رفاقت با خداست.

نسخه فوق، راهگشا و حلال همه مشکلات و باز کننده همه گره هاست. مشکل، فراموش کردن خدا و دوری از او و بی امان رفتن در بیراهه و جایگزین کردن خدایان و بت ها  (پول، مقام، شهرت، تکیه به خلق خدا،...) به جای اوست!  بهترین و بی منت ترین و بی درد سر ترین و آسان ترین راه، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با خداست. او عاشق ماست و همیشه به فکر ما و هوادار ماست. باید از شرک و بت هاو بت پرستی به در آمده و راه امید و توکل محض و خدا دوستی و خدا پرستی را در پیش گرفت...